چنین بهنظر میرسد که در حال حاضر کشورهای آسیای مرکزی از کشورهای خسته از ایران به کشورهای دوست ایران تبدیل شدهاند. موفقیت نسبی تهران را میتوان ناشی از دیپلماسی هوشمندانه آن، بیاعتنایی رقبا و عوامل ژئوپلیتیک منطقهای دانست. پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی، ایران با باتلاقی در آسیای مرکزی و منطقه قفقاز مواجه شد. حدود ۱۱۰ میلیون مسلمان عمدتا سنی، دیگر در چنگال کرملین گرفتار نبودند. ملتهای به لحاظ قومی متکثر، چالشها و فرصتهای بسیاری را پیش روی تهران قرار دادند. رهبران کشورهای تازه به استقلال رسیده در آسیای مرکزی و منطقه قفقاز نگران مداخلات فرقهگرایانه و جاهطلبانه ایران در کشورهای همسایه بودند.
استفاده از زبان فارسی و همچنین سایر ابزار تجاری و فرهنگی از سوی ایران، ترفندی موفقیتآمیز بود و درنتیجه موجب افزایش پیشبینی استفاده از قدرت نرم این کشور در آسیای مرکزی شد. مزدوران تهران از ترس ناراحت کردن روسیه، اقدامی در جهت تغییر دین ملتهای این منطقه به شیعه نکردند. آنها نهتنها به روسیه وابسته بودند، بلکه از عدم تحمل مسکو نسبت به هر شکل از افراطیگری، چه سنی و چه شیعی، آگاه بودند. آنها همچنین از ورود عوامل ضدایرانی از خاورمیانه به این منطقه به بهانه حراست از اسلام سنی در برابر ایران شیعی انقلابی واهمه داشتند. حتی اقلیت شیعی کوچک در ازبکستان که ایرانیتبار بودند نیز به حال خود رها شدند؛ اما از سوی دیگر، بهرغم جمعیت عمدتا شیعه آذربایجان که در منطقه جنوب قفقاز اوراسیا قرار دارد، رویکرد محتاطانهای تحت عنوان گردشگری دینی اتخاذ شد. رهبری سکولار باکو همواره مراقب اهداف و امیال تهران بود.
تاجیکستان بهرغم فرهنگ و تاریخ مشترک فارسی با ایران، مدتهاست که ایران را بازیگری در دو سوی جنگ داخلی خود تلقی کرده است. تهران حتی متهم بود که در ترتیب دادن کودتای شکست خورده در سال ۲۰۱۵ دست داشته است. در ذهنیت حکومت تاجیکستان، سوءظن نسبت به اهداف جاهطلبانه ایران حکشده است. ترکمنستان و ایران نیز بر سر صادرات گاز طبیعی ترکمنستان با یکدیگر مناقشه دارند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
ایران برای دور زدن اختلافات خود با تقریبا همه کشورهای آسیای مرکزی، تصمیم گرفت تا روسیه و چین، دو قدرت بزرگ جهانی و نیروی منطقهای را خشنود سازد. ایران نهتنها این کشورها را از پروژه فرقهگرایانه و مداخلات داخلی خود معاف کرد، بلکه تصمیم گرفت تا به مجامع منطقهای از قبیل سازمان همکاری اقتصادی و سازمان همکاری شانگهای بپیوندد. این مجامع فرصتهای بزرگی را در اختیار ایران قرار داد تا با کشورهای آسیای مرکزی و آذربایجان بهطور همزمان تعامل داشته باشد.
پس از خروج ایالاتمتحده از افغانستان در ماه اوت گذشته، تعاملات ایران با کشورهای آسیای مرکزی بسیار سودمندتر شده است. درحالیکه پاکستان بهطور علنی حامی دولت طالبان در افغانستان است، سایر کشورهای همسایه ازجمله ایران با شک و سوءظن به آن نگاه میکنند. منافع متداخل در افغانستان و همچنین تهدید بازگشت افراطگرایی سنی فرصت منحصربهفردی را برای تهران فراهم آورده است تا نهتنها کابل را تحتفشار قرار دهد، بلکه از نگاه بقیه کشورهای جهان نیز رفتار سیاسی ظاهرا مناسبی داشته باشد.
ازبکستان مایل به داشتن ارتباط ریلی با افغانستان است که درنهایت این کشور را از طریق ایران و بندر چابهار -با اداره هندوستان- به دریای عرب متصل خواهد کرد. هرچند که بندر ایران در حال حاضر برای افغانستان چندان سودمند نیست، پروژه خط آهن ازبکستان نیز در ابتدای کار است. بااینهمه ایران همچنان خود را نزد کشور بانفوذ و نسبتا پرجمعیت ازبکستان بهعنوان «کوتاهترین مسیر» برای رسیدن به دریای عرب نشان خواهد داد.
آذربایجان پسازاینکه خاک خود ازجمله ناگورنو-قره باغ را از دست ارمنستان آزاد کرد، موجب نگرانی بیشتر ایران شده است. تهران با تهدید گرایشهای جداییطلبانه قومی-ناسیونالیستی در میان جمعیت ترک آذربایجانی خود مواجه است.
در حاشیه اجلاس سران سازمان همکاری اقتصادی، ایران قرارداد سواپ گازی با ترکمنستان و آذربایجان امضا کرد. ترکمنستان سالانه ۱.۵ تا ۲ میلیارد مترمکعب گاز به ایران صادر خواهد کرد تا از طریق شبکه خطوط انتقالی ایران، به آذربایجان صادر شود. ایران بهرغم مناسبات گازی نگرانکننده با ترکمنستان از دسامبر ۲۰۱۶ به بعد، میکوشد تا خود را مرکز انرژی منطقه نشان دهد. آذربایجان و ترکمنستان که هر دو در حاشیه دریای خزر قرار دارند، به کشور سومی برای ارتباطات انرژی نیاز ندارند. پیش از آنکه ایران و آذربایجان بپذیرند تا به لحاظ انرژی به یکدیگر متکی باشند، عوامل تحریککنندهای مناسبات این دو کشور را تحت تاثیر داده است. بهعنوانمثال، طی درگیریهای ناگورنو-قره باغ، تهران همچنان نفت ایروان را تامین میکرد.
پس از خروج ایالاتمتحده از افغانستان، ایران سیاستها و منافع خود را با روسیهی سرشار از اعتمادبهنفس نظامی و همچنین با چین به لحاظ اقتصادی قدرتمند، در آسیای مرکزی و اوراسیا همسو مییابد. هرچند که مسکو و پکن ممکن است با مفروضات تهران موافق نباشند، اما بر مناسبات آنها عملگرایی حکمفرماست. بااینهمه منافع تهران با اسلامآباد در کابل و آنکارا در باکو و ایروان همسویی ندارد. ترکیه و پاکستان به ترتیب بر سر آذربایجان و افغانستان – دو کشوری که برای ثبات در آسیای مرکزی و منطقه قفقاز اهمیت حیاتی دارند – مصالحه نخواهند کرد.
در خاتمه باید گفت که اگرچه سیاستهای ایران در خصوص آسیای مرکزی را میتوان عمدتا موفقیتآمیز دانست، اما آن تکیهگاه اقتصادی، سیاسی و استراتژیک بزرگی را که تهران بهشدت خواهان آن است، فراهم نخواهد آورد.